شناسه خبر : 109344
دوشنبه 28 اسفند 1402 , 10:19
اشتراک گذاری در :
عکس روز

ماجرای علاقه دو طرفه حاج احمد کاظمی و شهید باکری/فیلم

یک بار از آقا مهدی پرسیدم: «شما از کی با حاج احمد آشنا شدین که این قدر با هم صمیمی هستین؟» گفت: «ما همین جا با هم آشنا شدیم.»

ماجرای علاقه دو طرفه حاج احمد کاظمی و شهید باکری

جهان نیوز: رابطه آقا مهدی با حاج احمد کاظمی رابطه دو فرمانده و دو دوست و دو برادر و این قبیل رابطه ها نبود، خیلی فراتر از این حرف ها بود.

اگر پیش آمد که مثلا دو، سه روز یکدیگر را نبینند، وقتی به هم می رسیدند، انگار چند سال است که همدیگر را ندیده اند. همدیگر را بغل و روبوسی می کردند حاج احمد می گفت: «آقا مهدی! من اگه یه روز شما رو نبینم، می میرم.»


قریب به ۹۹ درصد از عملیات هایی که لشکر ۸ نجف و لشکر عاشورا در آن شرکت داشتند، مقرشان کنار هم بود. احترام خاصی هم برای هم قائل بودند و روی حرف همدیگر حرفی نمی زدند.


یک بار از آقا مهدی پرسیدم: «شما از کی با حاج احمد آشنا شدین که این قدر با هم صمیمی هستین؟» گفت: «ما همین جا با هم آشنا شدیم.»

می گفت: «حاج احمد خیلی آدم شجاع و با تقواییه. اون فرمانده منه.»

جالب این که حاج احمد هم می گفت مهدی فرمانده من است.

وقتی که حاج احمد فرمانده نیروی زمینی سپاه شده بود، یکی، دو بار فرصت دست داد که به دیدار او برویم. می گفت: «غلامحسین! مهدی فرمانده من بود. این قدر دلم براش تنگ شده، این قدر دلم میخواد برم پیش مهدی. چرا خدا ما رو نمیبره پیش آقا مهدی؟ هر شب دعا می کنم که برم» و آخر هم رفت.

برگرفته از کتاب نمی‌توانست زنده بماند/ خاطراتی از شهید مهدی باکری
راوی: غلام حسین سفیدگری

download

منبع: جهان نیوز
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi